پول زور

نه خود خورد، نه کس دهد؛ جلد 39 از مجموعۀ 40جلدی داستان‌های سواد مالی برای کودکان 10 تا 12ساله

همۀ ما آدم‌هایی را دور و برمان می‌شناسیم که پول‌دارند اما زندگی خوبی ندارند و از رفاه چندانی برخوردار نیستند؛ کارشان جمع کردن پول است و همین! یکی از آموزه‌های مهم سواد مالی، ایجاد تعادل بین پس‌انداز از یک‌سو و خرج از سوی دیگر است. هر چند آینده‌نگری و پس‌انداز مهم است و باید موقعیت‌های اضطراری را از قبل پیش‌بینی کرد تا در صورت وقوع دست نیاز به دیگران دراز نکنیم؛ اما غافل شدن از لذت‌های زندگی هم پیامدهایی دارد که شاید یکی از آن‌ها تنها ماندن و نداشتنِ دوست باشد. آموزش این مهارت کلیدی که بهتر و بدتری بین انتخاب پس‌انداز و خرج وجود ندارد به کودکان از اهمیت بسیاری برخوردار است. آن‌ها باید بیاموزند که هر کدام از این‌ها در زندگی مهم‌اند، نباید در هیچ‌کدام زیاده‌روی کنند و هم خرج و هم پس‌انداز را با هدف و برنامۀ مشخص انجام دهند. 

«پول زور» داستان کوتوله‌ای است که سال‌های سال زیر پلی سنگی زندگی می‌کند و از مردمی که قصد عبور از روی پل را داشتند پول زور می‌گرفت. اما او هیچ پولی را خرج خودش نمی‌کرد و تمام زندگی‌اش شده بود کوهی از طلا و جواهر و سکه؛ بدون آنکه دوستی در روستا داشته باشد و از زندگی‌اش لذت ببرد. تا اینکه روزی در اتفاقی غیرمنتظره پل خراب می‌شود و تمام زندگی کوتوله را آب می‌برد. اهالی منطقه که دل خوشی از کوتوله نداشتند، نمی‌خواستند به او کمک کنند؛ اما جوئل پسربچۀ مهربان روستا، بقیه را متقاعد می‌کند به او کمک کنند و خانه‌ای مستحکم زیر پل برایش بسازند؛ به این شرط که دیگر پول زوری در کار نباشد و مردم آزادانه برای رفت‌وآمد به روستا از پل رد شوند. 

حالا دیگر کوتوله شغل جدیدی پیدا کرده که مراقبت از پل است تا هیچ دزد و راهزنی وارد روستا نشود. او در ازای این کار، کمی دستمزد، غذا و نوشیدنی دریافت می‌کند و درس مهمی هم در زندگی گرفته: ثروت واقعی دوستان خوبی هستند که او تا به حال از داشتن آن‌ها محروم بوده است. 


هشتگ‌های مرتبط


نظر خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی