سواد مالی با لاک قرمز

پدر فوت می‌کند و دردسرهای مادر و دخترها شروع می‌شود.

داستان فیلم

اکرم فرزند اول خانواده‌­­ای پنج نفری است. پدر او معتاد است و شغل ثابتی ندارد. گاهی برای گذران زندگی عروسک­‌های چوبی می‌سازد و می‌فروشد. در اتفاقی ساده، پدر فوت می‌کند. این اتفاق برای مادر، دختری نوجوان و دو کودک شروع دردسرهای بزرگی است. چند هفته پس از فوت او، صاحب­‌خانه­ آن‌ها را از موضوعی خبردار می­‌کند که منشاء مشکلات بیشتری می‌شود؛ پدر، پول رهن خانه را از او پس گرفته تا خرج ساخت عروسک­‌های بیشتر کند!

در پی از دست دادن خانه و نداشتن درآمدی برای گذران زندگی، مادر در تلاش برای جمع و جور کردن اوضاع زندگی از آشنایان و اقوام تقاضای کمک می­‌کند اما به نتیجه‌ای نمی‌رسد. اکرم که می‌خواهد به جای پدر، نان‌آور  خانواده باشد، برای رهایی از این موقعیت، شروع به دست‌فروشی عروسک‌­ها می‌کند. در این بین، اتفاقی شوم در کمین اوست. دخترک که نمی‌دانسته در یکی از عروسک­‌ها مواد مخدر جاسازی شده، آن را هم مانند دیگر عروسک‌­ها برای فروش به خیابان می­‌برد. فروش آن یک عروسک باعث دستگیری­‌اش می­‌شود. اکرم چند روز در بازداشتگاه می‌ماند. در بازگشت به خانه اثری از مادر، خواهر و برادرش نمی‌یابد. در نبود او مادر در اثر هجوم اتفاق‌های ناخوشایند، دچار بیماری روحی شده و در آسایشگاه بیماران روانی بستری شده است و کودکان نیز به بهزیستی سپرده شده‌­اند.

حالا دیگر، تلاش‌های اکرم برای برگرداندن خواهر و برادرش شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد. او در تلاش است که سرپرستی رسمی آن دو را برعهده بگیرد ولی دو سال تا سن قانونی فاصله دارد. او نیازمند حکم رشد است که نشان دهد صلاحیت لازم برای سرپرستی خواهر و برادر کوچکترش را دارد. با همکاری کارمند بهزیستی درخواست جهت صدور حکم رشد را به دادگاه داده و موفق به دریافت آن حکم می­‌شود. فیلم با نمایی از اکرم در حال فروش همان عروسک‌های چوبی پایان می‌یابد. عروسک‌هایی که البته او تغییراتی در ظاهر آن‌ها داده است.

عینک سواد مالی

  1. اطلاع از وضعیت مالی خود

    فرد برخوردار از سواد مالی، آگاهی خوبی از جنبه‌­های مالی زندگی خود دارد و می­‌تواند متناسب با آن‌ها تصمیم صحیح اتخاذ کند. اما در فیلم «لاک قرمز» با شخصیت­‌هایی روبه­‌رو هستیم که از اوضاع مالی خود خبر ندارند؛ هم ارسلان (پدر خانواده) و هم اکرم، دید مناسبی نسبت به میزان درآمد و هزینه­‌های خانواده ندارند و این‌­چنین است که با مشکلات زیادی روبرو می­‌گردند.

    ارسلان به عنوان پدر، مسئول تامین مالی خانواده است. او با حرفه نجاری آشناست و می­‌تواند با روش‌­های گوناگون (ساخت محصولات متنوع و کاربردی، کار در یک نجاری به عنوان شاگرد یا حتی آموزش این حرفه و ...) درآمد مناسبی برای خانواده خود کسب کند. اما فقط روی ساخت یک مدل عروسک خاص تمرکز کرده که بازار چندانی هم برای آن وجود ندارد. چون خودش از ساخت آن‌ها احساس خوبی دارد، تصور می­‌کند مشتریان نیز همین احساس را خواهند داشت. در نتیجه نمی­‌تواند درآمد مناسبی از فروش عروسک‌­ها کسب کند.

    اکرم نیز تصور می­‌کند با فروش تعدادی عروسک می‌­تواند چند میلیون پول پیش خانه را تأمین کند. در همین موقعیت هم به دیگر هزینه­‌های جاری زندگی توجهی ندارد و برای تأمین آن‌ها فکری نمی­‌کند. این موارد نشان از عدم آگاهی از وضعیت مالی فرد است.

  2. تدارک صندوق اضطراری

    یکی از ابزارهای سودمندی که هر فردِ باسواد مالی باید برای خود تهیه کرده باشد «صندوق اضطراری» است؛ مبلغی که بتواند هزینه‌های زندگی را در صورت بروز اتفاقی پیش‌بینی‌نشده برای مدت سه تا نه ماه تأمین کند. بعد از فوت پدر و از دست دادن خانه، مادر برای تأمین بخشی از هزینه‌­ها رو به فروش دارایی می‌آورد (انگشتر خود و گوشواره­‌های اکرم). اما قیمت فروش آن‌ها، به اندازه‌ای نیست که هزینه‌ها را تأمین کند و از پس مشکلات برآید. معمولا توصیه می‌شود از هر درآمد ماهانه، درصدی کنار گذاشته شود تا بعد از مدتی به مبلغ قابل توجهی (برای پوشش هزینه‌های زندگی به مدت سه تا نه ماه) برسد.

  3. برخورداری از شبکه حامی

    یکی از آموزه‌های سواد مالی لزوم برخورداری از شبکه‌ای از آشنایان است. دلسوزانی که در سختی و مشکلات، بتوان روی کمک و پشتیبانی آن‌ها حساب کرد و از کمک­‌های مالی و عاطفی آن‌ها بهره گرفت. خانواده اکرم از اقشار ضعیف اقتصادی جامعه هستند و به تبع آن، اطرافیان آن‌ها نیز از همان طبقه اقتصادیند و نمی­‌توانند کمک چندانی به آن‌ها کنند؛ ولی تا جایی که از دست آن‌ها برآید از کمک­‌های عاطفی دریغ نمی­‌کنند. دلسوزی و راهنمایی عموی اکرم گرچه نمی‌تواند در تامین سرپناه و کمک مالی برای آن‌ها سودمند باشد ولی به اندازه وسع خود از حمایت عاطفی دریغ نمی­‌کند و راهنمایی­‌های کارمند بهزیستی برای گرفتن حکم رشد نمونه­‌هایی از کمک­‌های شبکه حامی هستند.

  4. لزوم داشتن مهارت‌­های کسب و کار

    اکرم که هزینه‌­های زندگی خود و خواهر و برادرش را قبول می‌کند، برای فروش بهتر عروسک‌­ها راهکار مناسبی به ذهنش می‌رسد؛ ظاهر آن‌ها را تغییر داده و سعی می‌کند آن‌ها را برای مخاطب دلنشین‌­تر کند؛ اینگونه بهتر آن‌ها را بفروشد. افرادی که متناسب با شرایط بازار و خواست مخاطب و مشتری پیشه و کسب‌­وکار خود را تغییر می‌­دهند، می‌توانند درآمد بیشتری کسب کنند. 

  5. برخورداری از مهارتی ویژه برای کسب درآمد

یکی از آموزه‌های کاربردی سواد مالی این است که هر فرد باید از مهارت و دانشی خاص برخوردار باشد که بتواند از آن درآمد مناسبی کسب کند؛ در این صورت، احتمال یافتن شغلی با درآمد بهتر بیش‌تر می­‌شود. در نقطهء مقابل دانش و مهارت خاص، کارهای ساده و یدی هستند که معمولاً درآمد حاصل از انجام آن‌ها از کمترین درآمدهای جامعه است. اعظم (مادر خانواده) به علت نداشتن دانش و مهارت نتوانست شغل با درآمد کافی پیدا کند. اگر او قبل از فوت همسرش شاغل بود و در جامعه حضور فعال داشت، می­‌توانست بحران از دست دادن همسر را بهتر مدیریت کند و فرزندان را تحت پوشش خود بگیرد ولی او با شدت گرفتن مشکلات، دچار بیماری روحی و روانه آسایشگاه می­‌شود. داشتن شغل، درآمد و جایگاه اجتماعی می‌­توانست از این بحران جلوگیری کند.

هشتگ‌های مرتبط


نظر خود را بنویسید

نظرات

  • ابوالفضل حسنی عبد پاسخ 26 بهمن 1398 در ساعت 04:48

    بسمه تعالي به نظرم اولين گزينه براي يک زن که به دليل مرگ شوهر ويا طلاق، حامي مالي خود را از دست داده، ازدواج مجدد است. و اتفاقا اين گزينه در اين کليپ به صورت حاشيه اي مطرح شده و حتي زندگي بدون همسر و تنها قبح زدايي شده است.(با عبارت مجبور شدن به ازدواج با کسي که دوستش ندارد) اصلا نظر اسلام استقلال مالي زن است. با دادن حق مالکيت به او در مقابل شوهر و سهم از ارث و... و کار کردن هم نهي نشده. ولي بايد دانست زن نمي تواند مثل مردان کار کند و نياز به حامي مالي دارد. مشخص ترين بروزات آن دوران بارداري و وضع حمل و شير دهي است. که حتي در اين بازه ها با وجود عدم توانايي براي کار کردن، نياز مالي او هم بيشتر مي شود. اين کار ها هم از دست مردان ساخته نيست! ما مي گوييم زن بايد کار اجتماعي کند. کار هايي مثل پزشکي، معلمي، قسمت هاي زنان اداراتي که نياز به حضور زن هست. ولي وقتي حضور زن در کاري صدمه بزند به خانواده درست نيست. بايد به حدي باشد که به کارِ خانه و تربيت فرزند و شوهر داري آسيب نزند. اينها کارهايي است که از دست مرد ساخته نيست. کارهايي هم هست که از دست هر دو مرد و زن ساخته است و برخي زن ها به دنبال اين هستند که اثبات کنند ما ه مي توانيم. به چه قيمتي؟ به قيمت تربيت نشدن فرزندان خودشان؟ به قيمت فروپاشي خانواده خودشان؟ بله زن مي تواند مهندس ساختمان بشود. بله اگر زنان هم تمرين کنند وزنه بردار خوبي خواهند شد! ولي آيا نيازي مي بيند که وارد اين حوزه بشود؟ اگر نشود کار زمين مي ماند؟ بله بيماري يا اعتياد همسر گاهي شرايطي را پيش مي آورد که زن مجبور به کار کردن مي شود ولي بايد دانست که در اين گونه موارد هم نياز به حامي دارند. زيرا پرستاري از شوهر و رسيدگي به بچه ها و... در کنار کار کردن نمي گذارند که او تمام وقت کار کند. حال اين حامي مي تواند فاميل نزديک يا دولت يا... باشد. در آخر بگويم مخالف حرف اصلي که سواد مالي است نيستم. حتي زناني که مشکل مالي ندارند يا حامي هم دارند بايد سواد مالي داشته باشندولي اگر دقت نشود بنيان خانواده آسيب ميبيند. نبايد بحث سواد مالي را بيشتر براي زن تنها مطرح کرد؛ آن هم با قبح زدايي از تنهايي!

    • باران توکل 13 خرداد 1399 در ساعت 01:54

      با سلام و احترام درپاسخ می توان پرسید آیا شما حاضرید با خانمی که دارای سه فرزند نوجوان و کودکان هست با انبوهی از مشکلات مالی و روحی ازدواج نمایید. بیایید شرایط عام را درنظر بگیریم بله کسی منکر نیست در شرایط خاص و استثنائاتی این زنان با ازدواج مجدد با گزینه بسیاری از مشکلات حل و یا سروسامان می یابد ولی به صورت کلی چنین نیست و عمدتا با ازوداج مجدد دچار آسیب های بیشتری می شوند زیرا موقعیت های بهتری از ازدواج اول نصیبشان نخواهد شد... زیرا عموما این افراد در قشر ضعیف و آسیب دیده اجتماع هستند و متاسفانه فاصله و فرهنگ طبقاتی حاکم نه قانونی و شرعی مانع از ازدواج سالم و روابط پایدار و مناسبی برای این زنان و فرزندان در ازدواج دوم مادر می گردد... پس بهتر است با الفاط خود را و جامعه را گول نزنیم. زنان باید توانمند شوند و راهی جز این نیست... سوال اینجاست اگر این زن حتی کارگری ساده و یا زنی دارای مهارت های فنی بود نمی توانست بهتر زندگی خود و فرزندان را اداره کند؟ و آیا تمام مادران ما در گذشته که خانه دار هم بودند توانستند نسل صالح و اصولا انسان تربیت کنند پس اینکه زن در خانه بماند شاید نکند بخشی از وظایف مادری اش مغفول بماند یک فریب بزرگ است و این ایدئولوژی تنها در سر افرادی که خود را مالک زن می دانند می گنجد نه عموم افراد جامعه. با چشمان باز به اطراف خود بنگرید چه بسیارند زنانی که به رغم تحصیلات عالی و مشاغل مختلف و حضور در اجتماع و کاری گاهی به مراتب سخت تر از مردان صاحب فرزندانی صالح و لایق هستند و چه بسا مادرانی که در خانه اند ولی با ناآگاهی خود فرزندانی ناصالح و نالایق روانه جامعه کرده اند. ضمن احترام به هر دو سمت قضیه مادان شاغل و خانه دار و تحسین زحامت این دوقشر ملاک شاغل یا ناشاغل بودن زنان نیست بلکه در سطحی بالاتر آگاهی بخشی به زنان در جهت توانمندسازی خود می باشد... قطع به یقین اگر این مادر دارای مهارت های شغلی بودن می توانست با سلامت روان فرزندان خود را زیر بال و پرخود گرفته و کانون خانواده از هم نپاشد.... چشم ای را باید شست جور دیگر باید دید.... از حس تملک نسبت به زنان و القاء تفکر و باور تو نمی توانی دست بردارید چه بخواهید و چه نخواهید زنان روز به روز توانمندتر خواهند شد.

    • علی 17 خرداد 1399 در ساعت 12:38

      حرف شما تا حدودی صحیح است و سخن منتقدتون هم تا حدودی. مشکل منتقدتون خانم توکل این است که به موارد استثنا اشاره میکنند و از ان ها نتیجه گیری میکنند. بسیاری از بانوان قبل از فرزند اوری بیوه میشوند. بسیاری از بانوان بخاط رو نزدن به خانواده تمایل به ازدواج مجدد دارند و..... خانم توکل این بسیارها را همه را فدای چند دسته خاص کردند. زن کار بکند ولی به همان اندازه که کار کردن براش قبحیندارد ازدواج مجدد هم قبح نداشته باشد. نه از این ور بوم بیفتیم نه از اون ور بوم. این مسئه چیزی نیست که بتوان برای همه یک نسخه پیچید و سطحی به آن نگاه کرد. بزرگترین مشکل ما این است که با زمینه فکری فرادینی، ضد دینی، توهم ظلم در حق زن یا مرد و... و بطور کلی با زمینه فکری غلط اظهار نظر میکنیم در صورتی که باید منصفانه و بی طرفانه نظر بدهیم. ضمن احترام به هر دو بزرگوار

مطالب پیشنهادی