قَهر

نویسندگی در باب سواد مالی، آشتی می‌خواهد

بعضی رمان‌ها مثل خودروی بنز هستند. یعنی انسان لذت می‌­برد وقتی کتاب را مطالعه می‌کند. مشکلی که وجود دارد این است که پس از چند سال مدلش قدیمی می‌شود و آن کتاب دیگر جزو بهترین کتاب‌هایت نیست. برخی دیگر مثل اسب هستند، هیچ‌وقت مدلشان قدیمی نمی‌شود، البته هر دو نوع رمان خواننده را جذب کرده و داستان را در ذهن او ‌پیش می‌برند.

تا به ‌حال کتابی در زمینه­ اقتصاد نخوانده‌ام که شبیه به رمان بتواند خواننده را مجذوب کند و در عین‌ حال مفاهیم اقتصادی را هم تعلیم دهد. نویسندگان به علت محدودیت‌هایی، کمتر توانسته‌اند در مورد پول و ثروت قلم بزنند. افرادی که نمی‌توانند برای پیشرفتِ کارِ خود، اصول اولیه اقتصادی را رعایت کنند و در امرار معاش یا فروش کتاب‌هایشان مشکل‌دارند، چگونه می‌توانند از نحوه کسب ثروتی که هیچ‌گاه نداشته‌اند صحبت کنند؟ بسیار مهم است که نویسندگان و روشنفکران یک جامعه به حداقلی از دانش­های گوناگون از جمله سواد مالی و اقتصادی مسلط باشند تا بتوانند در جامعه جریان‌سازی کنند.

هنوز مردم فکر می‌کنند، پولداران ظالم‌اند.

مضاف بر اینکه سیطره‌ی جریان چپ، در طول صد سال گذشته بر شعبه شعبه کردن فرهنگ ما مؤثر بوده است. هنوز اثرات آن تفکر، به نویسندگان اجازه نمی‌دهد از فایده تولید ثروت، کارآفرینی، آموزش حقوق مالکیت و ... صحبت کنند. تفکرات و اصول جریان چپ، به‌شدت در ایران و برخی کشورها نهادینه ‌شده است؛ برای مثال در کشور ما تصویر خوبی از ثروتمندان وجود ندارد درحالی‌که در آمریکا بهترین افراد کشور، ثروتمندان هستند. نویسندگان ترجیح می‌­دهند بیشتر در مورد فقر بنویسند چون مبارزه با فقر حالت آرمان‌گرایانه دارد و به زندگی اجتماعی مردم خصوصاً توده جامعه گره‌ خورده است.

سال‌­ها قبل در ترکیه، کتاب «اینجه ممد» و در ایران «کلیدر» نوشته ‌شد. موضوع هر دو، مبارزه و شورش جوان روستایی، بر ضد ظلمِ حاکم در فضای روستاست. هر دو داستان مشابهت‌های فراوانی دارند که برگرفته از تفکر آرمانی چپ در ترکیه و ایران است. سال­ها پس از انقلاب اسلامی و حذف شدن تفکرات چپ از جامعه ما، هنوز هم برخی تصاویر کلیشه‌ای در ذهن مردم وجود دارد. هنوز مردم فکر می‌کنند، پولداران ظالم‌اند.

هشتگ‌های مرتبط


نظر خود را بنویسید

نظرات

  • علی پاسخ 14 اردیبهشت 1399 در ساعت 09:49

    کوتاه، مفید، مختصر، واقع گرایانه و روشن گرانه بود. کاش این تفکر که پول چرک کف دست است از میان بر داشته میشد. کاش میفهمیدیم اولا مدیریت پول با پولدار شدن فرق دارد ثانیا مدیریت پول ربطی به خساست ندارد و ثالثا مدیریت پول و حتی پولدار شدن منافاتی با قناعت ندارد و قناعت به معنای سخت زندگی کردن نیست.

مطالب پیشنهادی