روحت شاد حسن آقا!

یادداشتی بر فیلم سینمایی «شادروان»

همواره با رفتن عزیزی، دغدغه و نگرانی دیگری نیز می‌آید؛ مراسم آبرومندانه و حفظ شأن متوفی و خانواده‌اش. حسن آقای داستان به دیار باقی می‌رود و هم‌زمان چند مسأله باقی می‌گذارد: ترخیص از بیمارستان، هزینۀ پذیرایی از خویشاوندان و مراسم کفن و دفن. حسن آقا تدبیری برای این روزها کرده؛ یک کارت بانکی حاوی تمام یارانه‌های واریزی دولت؛ نکته‌ای چشمگیر از منظر سواد مالی و فکری برای روز مبادا. هر چند حسن آقا، به قول همسرش، از خرج خانه هم خبر نداشته، چه برسد به هزینه‌های کفن و دفن و درمان.

ماترک حسن آقا ناکافی بود. به بیان فیلم، یارانه حتی کفاف دفن و کفن را نمی‌دهد؛ اما این در کنار ناآگاهی خانواده از قوانین بانکی منجر به نبود دسترسی به همین پول ناکافی است. این هر دو، سرفصل خرج و پس‌انداز را در این فیلم پر و پیمان می‌کند.

نداشتن پول برای ترخیص جنازه از بیمارستان و به بیان سواد مالی، نداشتن صندوق اضطراری، گره اصلی داستان است؛ اما همین موضوع، گره فرعی دیگری می‌آفریند. خویشاوندان از دور و نزدیک به منزل متوفی می‌آیند که تسلی خاطر آن‌ها باشند و البته که تا جنازه دفن نشود، نخواهند رفت. همین، هزینۀ دیگری بر خانواده بار می‌کند. خانواده‌ای که از پس خرج بیمارستان برنمی‌آید، در کار پذیرایی نیز درمی‌ماند. فیلم با بیانی اغراق‌آمیز و طنز این فرهنگ غلط را نقد می‌کند. در سنت درست، ماندن در خانهٔ متوفی و البته به راه بودن آشپزخانهٔ متوفی ناپسند است؛ بلکه هر کس برای تسلی خاطر می‌آید، با خود برنج و روغن و مرغ و گوشت هم می‌آورد و آشپزخانه را دست می‌گیرد؛ اما در فیلم، این مادر و دختر هستند که نگران و دندان بر جگر هر وعده را فراهم می‌کنند.

نداشتن پول و بلد نبودن مدیریت امور مالی در شادروان بسیار رو بازی می‌شود و در گفت‌وگوها نمایان است. فقر و ناآگاهی را نمی‌بینیم؛ بلکه می‌شنویم و داستان به همین اندازه از سینمایی بودن و فیلم بودن فاصله می‌گیرد.

همین مادر و دختر هستند که سرفصل کاریابی و درآمد را در فیلم باز می‌کنند؛ تولید و شست‌وشوی سبزی و ایجاد ارزشی افزوده و فروش آن. در مقابل، پسران اما غیرمولد هستند. راه‌حل‌های طنزگونۀ این دو، تلخی داستان را می‌گیرد. مادر که دخل و خرج و حساب‌کتاب خانه را دارد، همتش این است که با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارد. این در قاموس سواد مالی به معنی استفاده نکردن از شبکهٔ اجتماعی حامی است. به هر روی، گفتن درد اولین گام برای درمان است. به تدریج که صورت خانواده سرخ‌تر و سرخ‌تر می‌شود، خویشاوندان (شبکهٔ اجتماعی حامی) به موضوع پی می‌برند و وارد عمل می‌شوند. جالب اینکه همسایه از فامیل نزدیک‌تر است و زودتر از آن‌ها به کمک می‌شتابد.

نداشتن پول و بلد نبودن مدیریت امور مالی در شادروان بسیار رو بازی می‌شود و در گفت‌وگوها نمایان است. فقر و ناآگاهی را نمی‌بینیم؛ بلکه می‌شنویم و داستان به همین اندازه از سینمایی بودن و فیلم بودن فاصله می‌گیرد.

شادروان، روانِ شاد حسن آقاست که تصور کرده با یارانه (و البته زرنگ‌بازی‌ای که بیانش در اینجا داستان را لو می‌دهد.) می‌تواند گام‌های پایانی را به سمت دیار باقی بردارد. حتی چنین گام‌هایی نیاز به پول دارد و آگاهی از امور مالی در این فرایند یاریگر است. پسران حسن آقا هم کم از خود او نداشتند و این مادر و دخترند که تدبیر می‌کنند و سیاست به خرج می‌دهند.

هشتگ‌های مرتبط


نظر خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی